ای بندگان خدا، برادر باشید ! مسلمان، برادرمسلمان است، به او ستم نمی کند، او را وا نمی گذارد و او راتحقیر نمی کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
:: خانه
:: مديريت وبلاگ
:: پست الكترونيك
:: شناسنامه
vدرباره من
احسانعاشق دلباختهحرفهای شیرینمشکی رنگه عشقهدلنوشته های یاسیپویا احسانیعاشقان دیوانه نیستند!رویای معینردپای شقایقdiplomacyیاسینشب و تنهایی عشق.: شهر عشق :.امپراتوری هخامنشیاندکتر علی حاجی ستوده
مطالب علمیایام خاصاشعار زیباپندهای به یاد ماندنیعاشقانه هاخبر
يــــاهـو
:: كل بازديدها: 233719
:: بازديدهاي امروز :41
:: بازديدهاي ديروز :36
:: RSS
:: Atom
! مطلب روز
دوشنبه 86/10/24 :: ساعت 3:48 عصر
خیلی چاق بود . پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا . تخته را که پاک می کرد ، بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد . آن روز معلم با تأخیر وارد کلاس شد . کلاس غلغله بود . یکی گفت :
¤نويسنده: F . Taghavi
? نوشته هاي ديگران()
! ليست كل يادداشت هاي اين وبلاگ